علیانوشت بنماسبت سوم_خرداد
مثنوی حماسی درپاسخ بیخردانی که میگویندماسایه ی جنگ رادورکردیم درحالیکه نمیدانندخودشان همان سایه جنگ وننگ هستند.
سایه_جنگ
نام شهیدسایه ی جنگ رادورکرد
همانیکه ازجان خویش عبورکرد
نام شهید باعث آرامش است
خون شهیدمایه آسایش است
اگرشهیدان نبودند دراین راه
امروزنبودایران دراین جایگاه
اگرنبود ایثارگری شهید
این آرامشهانمی آمدپدید
این آسایش راهمگان میدانیم
مدیون خون همه شهیدانیم
مدیون خون کسانی ماهستیم
که امروزه عهدشان راشکستیم
مابرسرپیمان نماندیم بدان
ماجداماندیم ازراه شهیدان
سپرجنگ یعنی همان یک پلاک
که بیرون آمده او ازدل خاک
سپرجنگ یعنی که بند انگشت
یعنی همانیکه دشمن رابکشت
سپرجنگ یادگارعلقمه است
جداشدن سروتن ازدودست
سپرجنگ یعنی شور ولایت
عاشقی درکوه نور امامت
سایه ی جنگ رااینهابرداشتن
که باخونشان لاله میکاشتن
سایه جنگ رامردمان برده اند
که باصبوری خون دل خورده اند
وصیت شهیدان بوداینچنین
هرگزنباشیددرصف مشرکین
باولایت باشیدهمه درکردار
که هستی دنیا مبادبرقرار
پس ماچرااینگونه کج میرویم
چراچنین درخط لج میرویم
چراولایت راتنهاگذاشتیم
غیرتمان راکجاجاگذاشتیم
چرااورا درغم رهاکرده ایم
چراراه خودراجداکرده ایم
اگرنبودولایت که تاامروز
میرسیدفتنه هاآتش افروز
کسانیکه باولایت دشمن اند
زائیده ازمادری بددامن اند
سپر جنگ فرمان حیدربوده
که شهیدان رامطیعش نموده
سپرجنگ یعنی که سیدعلی
همان که بوده برهمگان ولی
نام ولایت سپراست برایران
که فتوایش بادانام شهیدان
اگرنبودخون شهیدان دین
امروزنبودنامی ازایران زمین
آنهاییکه در هنگام شهادت
فریادزدندلبیک یا ولایت
توکه گویی سایه ی جنگ بردی
پس چراتوحق مردم راخوردی
توکه خودت سایه جنگ مایی
توکه خودت مایه ننگ مایی
توکه آسایش راازماربودی
توکه آرامش راازماربودی
توکه خودباعث دردورنجی
تو که برای حلقوم ها آرنجی
توکه خودفارغ ازهرچی دردی
توکه فقط بادشمنان میگردی
بس است دیگرخیرتورانخواستیم
بس است دیگرماهمه بت پرستیم
توکه همان آیینه ی دق هستی
توکه نداری باخودت روراستی
میترسم که بنی صدرتکرارگردد
بازهم تاریخ به پشت کاربرگردد
اگرعلیابازهم چنین نوشته
چونکه اوباشهدایک سرشته
شاعرحماسی سرای قوم لر
علی سرابي یاقوند (علیا)